معنی افترا و تهمت

حل جدول

افترا و تهمت

بهتان


افترا

تهمت


تهمت

افترا

انگ، افترا

فارسی به عربی

تهمت یا افترا

افتراء


افترا

تشهیر، طین

لغت نامه دهخدا

افترا

افترا. [اِ ت ِ] (اِ) مأخوذ از تازی، نسبت دروغ و کذب بکسی. تهمت و اسناد خیانت. هر چیز ناحق و برخلاف واقع. (ناظم الاطباء). همان افتراء عربی است که در کتابت و تلفظ فارسی همزه ٔ آن ساقط شده است. بهتان. (غیاث اللغات). تهمت. بهتان.


افترا زدن

افترا زدن. [اِ ت ِ زَ دَ] (مص مرکب) تهمت زدن. دروغ بستن بکسی. بدروغ چیزی بکسی بستن. و رجوع به افتراء شود.


تهمت

تهمت. [ت ُ م َ] (اِ) تُهَمَه. تُهمَه. گمان بد کردن... این لفظ در فارسیان به سکون دوم مستعمل است و به لفظ کردن و انداختن و نهادن و زدن وبستن و برداشتن استعمال می یابد. (غیاث اللغات). گمان بد بردن و گمان بد... (آنندراج). گمان بد. (دهار).بوسین و نسبت گناه و منقصت و عیب به کسی که دارا نباشد و گمان بد. (ناظم الاطباء). دروغ. بهتان. افتراء.دروغ بستن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا):
نکشتم که فرزند بد درنهان
بترسیدم از کردگار جهان
بخستم به فرمانت آزرم خویش
بریدم هم اندر زمان شرم خویش
بدان تا کسی بد نگوید مرا
ز دریای تهمت بشوید مرا.
فردوسی.
بونصر جواب داد جز خاموشی روی نیست که نصیحت به تهمت بازگردد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 576). در معنی فرستادن رسول نزدیک خاینان سخن بر این جمله می گوید و تهمتی بیهوده سوی خویش روا میدارد. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 684). حقا که من از خویشتن می گویم، بر سبیل نصیحت، از جهت نفی تهمت به او. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 685).
گرت همی عمر، نیرزد به شکر
بر تو به دیوانگیت تهمت است.
ناصرخسرو.
مصداق تهمت من خیانت ایشان است. (کلیله و دمنه).
خورشید به تهمت خدائیت
ابن اﷲ بر نگین نویسد.
خاقانی.
این سویدای دل من که حمیراصفت است
صافی از تهمت صفوان به خراسان یابم.
خاقانی.
سنگ تهمت نگر که دست یهود
بر مسیح مطهر اندازد.
خاقانی.
بیستون بن تیجاسب که پیش از آن به تهمت موالات قابوس گرفتار شده بود در جمله ٔ آن لشکر بفرستادند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 272). به سبب تهمتی که بدو تحویل افتاد او را بخدمت بخواند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 379).
نفی تهمت را چو جام لعل تو
پیشم آیدلاف جام جم زنم.
عطار.
کز شکسته آمدن تهمت بود
وز دلیری دفع هر ریبت شود.
مولوی.
دو درویش خراسانی ملازم صحبت یکدیگر سفر کردندی... قضا را بر در شهری به تهمت جاسوسی گرفتار آمدند. (گلستان).
|| (اصطلاح نجوم) بیرونی آرد: تهمت کدام است: هر کوکبی که بر او منحس ها گرد آید و بدی حال از سوختن و رجعت و وبال و هبوط و زایلی و ساقطی و زخم نحوس به جرم و نگریستن شان به دشمنی، او را متهم دارندبه دلالت. زیرا که اگر وعده کند راست نتواند کردن و بجای نتواند آوردن. (التفهیم بیرونی چ همائی ص 488).

فرهنگ فارسی هوشیار

افترا

دروغ گفتن بر کسی و بهتان، تهمت ‎ (مصدر) تهمت زدن بدروغ نسبت خیانت یا عمل بد بکسی دادن، (اسم) بهتان.

مترادف و متضاد زبان فارسی

افترا

بهتان، تهمت، دروغ، غیبت، فریه، کذب


تهمت

اتهام، افترا، بهتان، دروغ، فریه، نمامی

فرهنگ عمید

افترا

تهمت زدن، به دروغ نسبت خیانت یا گناه به کسی دادن،


تهمت

بدگمانی،
گمان بد، افترا،
(اسم) آنچه کسی به آن متهم شود،

فرهنگ معین

تهمت

(تُ مَ) [ع. تهمه] (اِ.) بدگمانی، افترا.

معادل ابجد

افترا و تهمت

1533

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری